6 روش جدید در آموزش زبان انگلیسی به مبتدی ها

در این مطلب 6 رویکرد جدید در آموزش زبان انگلیسی به همه گروههای سنی بخصوص دانشجویان را توضیح می دهیم. اما ابتدا یک نکته که در هر نوع آموزش انگلیسی مشترک است. سریال تقویت زبان

6 روش جدید در آموزش زبان انگلیسی به مبتدی ها

رویکرد مشترک که همیشه باید مدنظر باشد

تکرار، تکرار و تکرار! این مهم ترین اصل در آموزش زبان انگلیسی ست. عادت کردن به تکرار چیزها به دانش آموزان و دانشجویان مبتدی شما کمک می کند تا درس را درک کنند و عبارات و کلمات کلیدی را بهتر حفظ کنند. اگر هر کلاس را با سلامی مانند «سلام، خوبی؟» شروع کنید، دانش‌آموزان به سرعت با پاسخ دادن به این سلام و استفاده از آن راحت می‌شوند.

بیشتر دستورالعمل ها در کلاس درس نیز می توانند به چند کلمه ساده و شگفت آور خلاصه شوند. گوش کنید، بخوانید، بنویسید، نگاه کنید، بایستید و بنشینید. تمرکز بر تکرار کلمات مشابه در دستورالعمل های شما به این معنی است که دانش آموزانی که هیچ تجربه ای در مورد زبان انگلیسی ندارند، آن کلمات را به سرعت یاد می گیرند و بهتر می فهمند. همچنین می توانید مفهوم تکرار را به روال کلاسی خود تعمیم دهید. سعی کنید هر درس را با یک بازی اصلاح واژگان (تکرار کلمات جدید از درس گذشته) شروع کنید و هر درس را با نوشتن تکالیف و مرتب کردن کلاس درس به پایان برسانید. حتی اگر دانش‌آموزان هر کلمه‌ای را که می‌گویید درک نکنند، با گذشت زمان، با روال عادی آشنا می‌شوند و متوجه می‌شوند که باید چه کار کنند.

و اما 6 روش جدید آموزش زبان

1-روش شنیداری زبانی:

روش شنیداری زبانی به “روش ارتش” نیز معروف است زیرا پس از شروع جنگ جهانی دوم، سربازان ارتش تصمیم گرفتند به زبان دشمنان خود مهارت داشته باشند. بنابراین روش جدیدی برای یادگیری زبان های خارجی کشف شد که به روش شنیداری زبانی معروف است. این روش مبتنی بر نظریه زبانی و روانشناسی رفتاری است. روش شنوایی زبانی به طور گسترده در دهه های 1950 و 1960 مورد استفاده قرار گرفت و تاکید بر درک کلمات نبود، بلکه بر کسب ساختارها و الگوها در گفت و گوهای رایج روزمره بود (ریچاردز و راجرز، 2001).

آموزش مهارت های شفاهی با تلفظ دقیق، گرامر و توانایی پاسخگویی سریع و دقیق هدف اصلی روش شنوایی زبانی است. مهارت‌های خواندن و نوشتن ممکن است آموزش داده شوند، اما آنها به مهارت‌های شفاهی وابسته هستند (ریچارد و راجرز، 1986).

2-پاسخ فیزیکی کامل:

در پاسخ فیزیکی کامل (TPR)، معلم به دانش آموزان دستور می دهد و دانش آموزان با استفاده از پاسخ های کل بدن دستورالعمل ها را دنبال می کنند. جیمز جی آشر، استاد روانشناسی در دانشگاه ایالتی سن خوزه، روش پاسخ فیزیکی کامل را در اواخر دهه 1960 برای کمک به یادگیری زبان دوم توسعه داد (ریچاردز و راجرز، 2001).

به گفته آشر (1977)، “TPR بر این فرض استوار است که مغز انسان یک برنامه بیولوژیکی برای فراگیری هر زبان طبیعی روی زمین از جمله زبان اشاره ناشنوایان دارد”. اگر روند یادگیری زبان یک نوزاد را مشاهده کنیم، می توانیم این روند را ببینیم. ارتباط بین والدین و کودک از دو جنبه کلامی و فیزیکی تشکیل شده است. هنگامی که کودک قادر به صحبت کردن نیست، در زمانی که زبان را درونی می کند. این زمانی است که شکستن کد اتفاق می افتد. پس از این فرآیند، کودک قادر به صحبت کردن و بازتولید زبان می شود. در TPR، معلم این فرآیند را در کلاس تکرار می کند. دانش آموزان به دستورات معلم که نیاز به حرکت فیزیکی دارد پاسخ می دهند. TPR برای مبتدیان بسیار مفید است. TPR همچنین برای آموزش دانش آموزان مبتلا به نارساخوانی یا ناتوانی های یادگیری مرتبط استفاده می شود.

3-راه خاموش:

روش بی صدا روش آموزش زبان است که توسط Caleb Gattegno پیشنهاد شده است. این روش مبتنی بر این دیدگاه است که معلمان باید تا حد امکان در کلاس درس سکوت کنند اما معلم باید دانش آموزان را به صحبت و استفاده از زبان تشویق کند. مهمترین جنبه این روش عناصر آن است که برای آموزش زبان استفاده می شود، یعنی نمودارهای رنگی و میله های رنگی (ریچاردز و راجرز، 2001).

این روش به جای اینکه چیزی را به خاطر بسپارند یا به خاطر بسپارند، بر روی یادگیرندگان تمرکز می کند که خودشان کشف کنند. فراگیران در یادگیری با دادن مشکلی برای حل آنها که شامل مطالب مورد نیاز برای یادگیری است، تسهیل می شوند (همانجا).

4-آموزش زبان ارتباطی:

آموزش زبان ارتباطی در دوران انقلاب در سنت های آموزش زبان بریتانیا از اواخر دهه 1960 توسعه یافت. قبل از آموزش زبان ارتباطی، آموزش زبان موقعیتی در بریتانیا برای آموزش زبان در عمل بود. آموزش زبان ارتباطی در واقع در تقابل با روش شنیداری زبانی که بر حفاری و حفظ تمرکز دارد، توسعه یافته است. آموزش زبان ارتباطی بر توسعه توانایی ارتباط زبان آموزان در موقعیت های واقعی زندگی متمرکز است. به جای دقت بر معنا تمرکز می کند (ریچاردز و راجرز، 2001).

5-رویکرد طبیعی:

در سال 1977، تریسی ترل رویکرد طبیعی آموزش زبان را پیشنهاد کرد. این رویکرد تحت تأثیر نظریه استفان کراشن در مورد اکتساب زبان بود. رویکرد طبیعی بر ارتباطات به عنوان کارکرد اصلی زبان تمرکز دارد. در این رویکرد، زبان به عنوان وسیله یا وسیله انتقال پیام و اطلاعات در نظر گرفته می شود. رویکرد طبیعی در واقع مبتنی بر مشاهده و درک اکتساب زبان اول و دوم در محیط های غیررسمی بود (ریچاردز و راجرز، 2001). متن انگیزشی انگلیسی

6-آموزش زبان مبتنی بر وظیفه:

آموزش زبان مبتنی بر وظیفه رویکردی است که بر این فرض استوار است که وظایف واحد اصلی یادگیری زبان هستند. این رویکرد مبتنی بر دیدگاه حل مسئله است که باید به فراگیران وظایفی داده شود تا حل شوند. این وظایف مربوط به ساختارهای زبانی هستند که باید یاد بگیرند. فراگیران در حین حل این مشکلات با یکدیگر تعامل و ارتباط برقرار می کنند. از این طریق آنها زبان را یاد می گیرند (ریچاردز و راجرز، 2001).

دکمه بازگشت به بالا